قربانی

این یک داستان سکسی نیست. اگه دنبال داستان سکسی هستین اینو نخونین. این نوشته بخش کوچکی از تجربه های دردناک زندگی منه که این روزگار سیاه رو برام رقم زده. روزگار سیاهی که جامعه اسلام زده و کثیفی که محصول مدیریت امام زمانه برای امثال من به وجود آورده. یه جامعهِ عقده‌ای که فرق سکس و عشق و تجاوز رو از هم تشخیص نمیده و ملاهای کثیف و کونی‌ حاکم بر این کشور عقب مونده هم همین رو میخوان که همه ما اینقدر بدبخت بشیم که اصلا به فکر ریشه ی این همه بدبختی که اسلام و آخوند هست نیفتیم…

***
من پسری متولد 1365 زاده روستایی در شمال خوزستان هستم. از سن 10 یا 12 سالگی شروع میکنم و محیطی که درش روزگارم رو سپری کردم رو بازگو میکنم. نمیدونم چقدر با جو روستاها آشنایی دارید اما باید بهتون بگم که به دلیل نبود ارتباط بین جنس مخالف، کشش به سمت جنس موافق در بین پسرها زیاده و جای خوبی برای پسری تقریبا زیبا (حداقل در ذهن خوشگل ندیده ها) با پوستی سفید نیست. (اینجا به ماده خر ها هم رحم نمیکردن.) در این فضا آبرو داری حرف اول رو میزنه چرا که محیط کوچیکه و مردم همدیگر رو میشناسن و هر خبری به سرعت پخش میشه و به دلیل فرهنگ ضعیف در بین روستائیان بعد از یک اشتباه به گاو پیشونی سفید مبدل می شید. من تک فرزندم و نبود برادری بزرگتر کار زورگویان و کسانی که میخواستن از من یه برده سکسی بسازن رو راحت تر می کرد. در 17 سال پیش هم مردم چشم و گوش بازی نداشتن و مثل بچه های 10 ساله امروزه گرگ نبودن. گروه دوستان من تعدادشون به 20 نفر میرسید.

 

یکی از دوستانم یه روز بهم در مورد سکس گفت منم از سر کنجکاوی و نادانی با یکی دوتا از دوستای دیگمون اولین همجنس بازی کودکانه رو در خونه های نیمه ساخته انجام دادیم. بیشتر از لذت جنسی، لذت هیجان باعث ادامه این روند شد. خب ملت که خر نبودن و بو برده بودن و دهن لقی های بعضی از دوستان باعث شد که یه بازی کودکانه تبدیل به ترس از آبروریزی و تجاوز بشه. یکی از پسر های همسایه که چند سالی ازم بزرگتر بود با تهدید به این که آبرومو میبره و به همه میگه از جمله خانوادم، 3 بار ازم سوءاستفاده کرد. یادمه تمام بدنم رو کثیف کرده بود و من بعد از اومدن به خونه رفتم دستشویی تا خودم رو تمیز کنم و تو دستشویی دستامو بلند کرده بودم و زاز زار گریه میکردم و از خدا میخواستم که این کابوس تموم شه (ولی انگار خدا نشنید).

 

ممکنه بگید خب چرا شکایت نکردی و به خانوادت نگفتی؟ جوابتون اینه که شکایت باعث میشد که تمام مردم از موضوع مطلع بشن و من سرافکنده تر از همیشه میشدم. لطمه روحی بدی خورم و حتی طرف به بقیه دوستانم هم گفته بود. این شد که گوشه گیر شدم و از خونه کمتر بیرون می اومدم. در سن نوجوانی پذیرفته شدن برای یه نوجوان در محیط دوستانش خیلی مهمه اما برای من به کابوسی از بی آبرویی تبدیل شده بود. مدرسه رفتن برام ترسناک شده بود و افت تحصیلی شدید پیدا کردم. مدام در حال فرار از همجنسبازا بودم. خب خیلی های دیگه چشم طمع دوخته بودن و باید بگم که تلاششون رو هم کردن. یه روز یکی دیگه از دوستانم که 2 سال کوچیکتر هم بود ازم خواست که باهم بریم یه چرخی بزنیم، منم دل رو به دریا زدم و رفتیم. یه منطقه دورتر از روستا بود بعد از کلی پیاده روی در راه برگشت متوجه شدم که دوستم منو تو تله انداخته. پسر عموی اون پسر متجاوزگر بعد از کلی درگیری دهن و دماغم رو با دستاش گرفته بود و من برای نفس کشیدن تقلا می کردم و التماسش می کردم که ولم کنه.

 

اونم یه چند ثانیه بهم نفس میداد و دوباره دهنم رو میگرفت تا کلا انرژیم رو از دست دادم و بهم تجاوز کرد. هنوز آثاری از ضربه ها و و کتک هایی که خوردم روی بدنم هست. دو بار دیگه در موقعیت هایی مثل همین مورد به چنگش افتادم. کلا تعداد کسایی که بدنبال تجاوز بهم بودن و تلاششون رو هم کردن ولی موفق نشدن به 10 نفر میرسید. و من هم مثل فراری ها مدام در دلهره بودم. تمام تجاوزها و بازیگوشی های کودکانه همیشه لاپایی بود. هرچند اثر خودش رو داشت. اما هیچوقت از مقعد نداده بودم تا نزدیک به 19 سالگی به اصرار همون دوستی که اسرار سکس رو برام آشکار کرد سکس کردیم. منتها این دقیقا زمانی بود که بدبختی من شروع شد. اولین باری بود که از مقعد دادم و نمیدونم چی شد که بهش اجازه دادم و … بدنم هم خسته شد و وقتی نوبت من شد آلتم خوب راست نشد و نتونستم. یه روز دیگه هم ازم خواست و این بار هم بهش نه نگفتم و باز هم به علت راست نشدن آلتم نتونستم. از همون روز به معنای واقعی کلمه “مفعول” شدم. مدتی بعد به خدمت سربازی رفتم. البته از لحاظ حس جنسی هم اون زمان و هم الان به جنس مخالف تمایل دارم ولی کمی با نعوذ و راست شدن آلتم مشکل داشتم و دارم (خصوصا وقتی استرسم زیاد باشه). خلاصه بعد از خدمت هم با یکی از دوستان تاپی که اعتماد کامل بهش داشتم و دارم تا 27 سالگی می رفتم. متاسفانه حس مفعول شدن هنوز هم آزارم میده و مطمئنم که حتی هویت جنسیم رو تحت تاثیر قرار داده.

 

متاسفانه به جنس موافق کمی هم علاقه نشون میدم و شرایط برام خیلی سخت شده. یه مشت خاطره تجاوز و ترس تو زندگیم باعث این همه مشکل روحی و جسمی شده. ای کاش مفعول نمیشدم. بارها تو چت روم ها به سمت همجنسبازی کشیده شدم و قرار گذاشتم ولی حتی ترسیدم که ادامه بدم. محیطی که توش بزرگ شدم محیطی کثیف بود و هست اگر کمی فرهنگ من و خانوادم و مردم اطرافم بیشتر بود اصلا هیچکدوم از این مسایل رخ نمیداد. همین الان میبینم بچه هایی رو که به سرنوشت من دچار شدن و علتش نادانی و ترسه. من تنها قربانی نبودم و نخواهم بود. اگر تا امروز مفعول نشدید هیچ وقت اینکار رو نکنید که عواقب بدی داره نه تنها باعث بی آبرویی میشه بلکه هویت جنسیتون رو از دست میدین و تکلیف خودتون رو در مسایل جنسی نمیدونین. بدون شک در زندگی زنانشویی با مشکل مواجه میشین و مانند بقیه خصلت های دیگه، این احساس رو هم به فرزندتون منتقل میکنین. اگر برادر یا پسری دارین و در محیط های مثل روستای ما زندگی میکنین بدونین که مورد تجاوز واقع شدن باعث خرد شدن شخصیت، ترس، فشار روحی و روانی، خرد شدن اعتماد بنفس، بهم ریختن اعصاب و روان، فکر به خودکشی، حس شدید انتقام، افسردگی، افت تحصیلی، و هزار بیماری جسمی و روحی دیگه میشه.

 

تو کشور ما این صحبت در مورد این مسائل تابو هست و همین باعث رشد زیرپوستیش شده و هیچ آموزشی در این رابطه به بچه ها داده نمیشه. نتیجش هم شده یه کشور پر از عقده. البته دیدم که الانه بعضی پدر مادرها به بچه هاشون اخطارهایی رو میدن. بعضی از این تجاوز ها برای گرفتن انتقامه یا برای “آتو گرفتن” از اون شخصه که تا چیزی شد بهش بگن “برو کونی” تا دیگه پررویی نکنه و از طرف یه گوساله بسازن. اینکه تو محیط های خصوصا روستایی یه افتخاره و شخص به تعداد تجاوز هاش می نازه چیز عجیبی نیست. اینم بگم که تو اکثر مناطق خوزستان همجنسبازی یه پدیده عادیه. حتی پیرمردها هم به تجاوز هاشون تو دوران جوونیشون مینازن. این نشون دهنده فرهنگ پایین مردم این جامعس. یکی از دوستام فوق لیسانسه و ادعای فرهنگ و مذهبی بودن و کلاسش آدم رو میکشه اما وقتی بحث مسائل تجاوز پیش میاد به اینکه به چند نفر تو دوران جوونیش تجاوز کرده می نازه و میگه که باید بهشون تجاوز کرد تا بزرگ که شدن شاخ نشن. کلا فرهنگ “آتو گرفتن” به هر طریقی تو این منطقه یه رسمه. (خصوصا بین بعضی اقوام …)
منظورم از این حرفا این نبود که من فرشته بودم و خرابم کردن. نه! مسلمه که من و خانواده من و دیگران و خانواده هاشون این جامعه کثیف رو بوجود اوردیم.یه جامعه که محصول اسلام و اعتقاد به این دین کثیف متجاوز پروره که تاریخش پر از تجاووزه و ما هم صد‌ها ساله که قربانی این تجاوز بزرگ هستیم…

 
نوشته: بچه روستایی/ شمال خوزستان

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «قربانی»

  1. آره باهات موافقم این جامعه اسلامی افراد رو عقده ای کرده وگرنه اگه دوست دخترداشتن و باهاش گشتن حتی اگه به قصد سکس هم نباشه تو این مملکت جرم نبود افراد عقده ای نمیشدن من بچه استان بوشهرم و اینجا هم خیلی ها گی(همجنسباز) هستن

  2. باسلام دوست عزیز…نوشته ات رو خوندم. کاملا تحت تاثیر قرارگرفتم .خاستم بهت بگم درکت میکنم کاملا.چون خودمم در یک همچین محیطی بزرگ شدم و گرچه مفعول و فاعل نبودم اما بشخصه دیدم افرادی رو که مفعول شدن و بعد از چندسال معلوم بود که بشدت افسرده و گوشه گیرهستن و گاها از اجتماع طرد میشدن!!!! و این آخره سرافکندگیه برای من و تو و کل اجتماع! دوست گلم برای تو هم آرزو میکنم که ازاین به بعد هرگز احساساتت خراب نشه و بدون احساس خوشایند با کسی سکس نداشته باشی…سعی کن از این بعد آینده بهتری برای خودت بسازی و اگه شرایطشو داری از محیط خراب سعی کن دوری کنی ….ی توصیه کوچیک دیگه اگ امکانش هست برو راونشناس و مشاوره داشته باش بهت قول میدم حالت خیلی بهتر میشه … به امید موفقیت

  3. من در کل مخالف هم جنس بازی پسر ها هستم .اما به شخصه میگم اگر دختر بودم ازدواج نمیکردم و هم جنس باز میشدم اما اینو برا پسرا اصلا توصیه نمیکنم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا