شوهر مذهبی و حشری

مجید از یه خانواده ی مذهبی بود ازین آدمایی بود که ذهنشون کاملا بستست فوق العاده هم حشری بود
من وقتی باهاش ازدواج کردم 18 سالم بود ، خانواده ی من هم مث خانواده ی مجید مذهبی بودن و حق انجام هیچ کاریو نداشتم
ازدواج من و مجید هم کاملا سنتی بود … وقتی رفتم خونه ی مجید هیچی از زندگی مشترک نمیدونستم! راجع به سکس فقط یه چیزایی شنیده بودم و چندتا عکس دیده بودم به جز این هیچی نمیدونستم
مجید خیلی بداخلاق بود ، همیشه دستور میداد… ازدواج من با مجید بدترین اتفاق زندگیم بود
مجید فوق العاده حشری بود ، و عاشق سکس وحشی … من ی دختر 18 ساله و احساساتی … مجید نشسته بود کنارم گفت میدونی این چیه ؟ دستش و گذاشته بود رو کیرش . هیچی نگفتم … فقط دلم میخواست تو اون لحظه نباشم
 
داد زد گفت این اربابته! قراره ازین به بعد هروقت دلش خواست تو رو جر بده و حال کنه ، کیرشو دراورد گفت نازش کن
هیچی نگفتم نمیتونستم بهش دست بزنم میترسیدم اصلا باورم نمیشد که باید همچین کاری میکردم محکم زد تو صورتم ، گفت حرف که نگفتم بزن مث لال ها نگاه میکنی بگیر نازش کن گرفتمش تو دستم نمیدونستم چیکارش کنم چجوری باید نازش کنم گفت خیسش کن! مونده بودم یعنی چی آخه! چجوری خیسش کنم … گفت تف بزن بهش میترسیدم بازم بزنتم واسه همین تف زدم بهش دستام میلرزید … گفت بده من تو عرضه این کارم نداری … کیرشو مالوند بعد گفت لباساتو درآر خیلی ازش میترسیدم دلم میخواست همونجا گریه کنم لباسامو دراوردم ولی سوتین و شورت تنم بود داد زد گفت همشو دربیار دیگه لعنتی …درشون اوردم افتاد روم بدون اینکه بوسم کنه حتی ی حرف عاشقونه بزنه یا حتی کسمو بماله کیرشو کرد تو کسم منم نمیدونستم که اگه خودمم حسی داشته باشم کسم خیس میشه و رفتنش تو کسم خیلی فرق داره تا حالتی که فقط کیرش خیس و من هیچ حسی ندارم
 
درد وحشتناکی بود میخواستم جیغ بکشم ولی میترسیدم فقط یک لحظه دست خودم نبود و جیغ کشیدم فکر کردم الان داد میزنه ولی هیچی نگفت … محکم میکرد تو بدون اینکه هیچ توجهی به من داشته باشه … کسم و کونم و همه جام میسوخت خیلی درد داشت
سعی میکردم بهش فکر نکنم ولی نمیشد گفت برگرد به پشت افتاد رو کونمو کونمو گاز گرفت محکم گاز میگرفت نمیدونستم واقعا این کار چه لذتی بهش میده داشتم میمردم از درد کس درد کونمم اضافه شده بود که گاز گرفت میشد
نشست رومو بادستش محکم میزد رو کونم یکم که صدای آه و نالم درمیومد محکمتر میزد بعد کیرشو روی کونم میمالید … دوباره گفت برگرد و گذاشت تو کسم نمیدونم بالاخره چی شد که آبش اومد کشید بیرون … آبشو ریخت توتنم
گفت بیا اینم جایزت بمال رو خودت تا رستگار شی … افتاد کنارم رو تخت گفت پاشو برو آب بیار برام
 
لای پام خونی بود انقد درد داشتم که حتی نمیتونستم یکمم پامو تکون بدم از ترسش خواستم پا شم وقتی وایستادم بازم خون چکید از لای پام خیلی درد داشتم لباسمو پیچیدم دور خودمو آب اوردم براش مث حیوون آبو خورد و خودش شست و پشتشو کرد به من خوابید …. کسم میسوخت تمام تنم شروع کرد به لرزیدن ولی از ترسش هیچی نگفتم دراز کشیدم گریم گرفته بود یهو داد زد زهرمار! اون موقع که باید صدا آه و نالت بیاد لالی الان که میخوام بخوابم وق وق میکنی …لال شو بخواب
ادامه دارد
 
نوشته: مریم

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «شوهر مذهبی و حشری»

  1. روزي ميرسه كه مثل يه سگ جلوت زانو بزنه و ازت بخواد كه بدي بخورش..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا