تجاوزی که نابودم کرد

-دینگ دینگ(صدای زنگ اف اف)
-ای تو روحت صلوات یه روز دانشگاه نباید برم خیر سرم بذار بخوام دیگه اه
با غر غر و ناله و نفرین خودم رو با چشمای نیمه باز و تنی بی جون به اف اف رسوندم و با صدای تو دماغی و ضایع
-بله؟
-سلام عرض شد خانم ببخشید من همسایه واحد بالا هستم
-سلام خوب اتفاقی افتاده که شما رو کشونده به زنگ واحد من ساعت 6 صبح
-شرمنده بله راستش دستشویی واحد من خراب شده
-خوب ببخشید این چه ربطی به من داره؟نکنه توقع دارید من بیام دستشوییتون درست کنم؟
-نه خانوم من چنین جسارتی نمی کنم میشه بیام واحدتون ببینم سقف چکه می کنه یا نه؟
-خودم نگاه می کنم بهتون میگم
مردک الدنگ صبح کله سحر آمده زنگ زده ببینه سقف چکه می کنه یا نه تا مسیر دست شویی داشتم بهش فهش میدادم
-نه خیر چکه نمی کنه
-خانوم شما که متوجه نمی شید بزارید من بیام یه نگاهی بکنم
-آقا دارم میگم چکه نمی کرد یه دفعه ای بفرمایید من خرم دیگه
 
گوشی اف اف تق گذاشتم و خودم و توی تخت گرم و نرمم ولو کردم پتو رو هم تا سرم کشیدم بالا 1 ثاینه نگذشته بود که چشمام گرم خواب شد
یا ابولفضل این دیگه کیه؟خدایا امروز چه گیری افتادم چشم ندارن ببین امروز می خوام بخوابم
-الو؟
-فوت
-دیووونه ای؟
-فوت
-خدا شفات بده
حدود 5 بار تماس گرفت که نتیجه ی صحبت هاش فوووووووووووووووووت بود. دیگه خواب از سرم پریده بود یه صبحونه ای زدم وای آخ جون روز آخر عادتم بود(همیشه روزای آخر دلم تا سر حد مرگ درد می گیره اما دیگه خونریزی ندارم) پنجره ها رو کشیدم تا یه ذره نور بیاد داخل یه گوشه نشستم و پاهام بغل کردم و اشکام به پهنای صورتم شروع به باریدن گرفت قرص هم تموم کرده بودم از شانس خوبم یه مفنامیک اسید توی کیف برای روزای ضروری گذاشته بودم با خوردنش هم آروم شدم هم دوباره خوابم گرفت
یه غلت دو غلت نه مثه اینکه یه چیز سفت کنارمه کپ جن زده ها از خواب پریدم و نگاهی به بغلم کردم و یه جیغ بنفش کشیدم
 
-تو کی هستی؟وای تو واحد من چی کار می کنی؟ توی تخت من چه غلطی میکنی؟
و پشت سر هم حرف می زدم و انم با آرامش و سکوت با لبخند ژکوند روی لب هاش بهم نگاه می کرد
-تموم شد؟
-چی چیو تموم شد تو این جا چه غلطی میکنی؟
-دهنت ببند هر چی دل خواست گفتی من سکوت کردم دیگه بسته
اشک توی چشمام حلقه زد و با التماس داشتم نگاهش می کردم توی چشماش غرور و شیطنت رو میدم که تنم رو به لرزه می انداخت
-قول می دم بهت خوش بگذره البته اگر خودت وحشی بازی در نیاری
-آقا من اهلش نیستم به خدا من اشتباه گرفتید
-برام مهم نیست مهمه اینه که می خوام از امروز بشی همونی که من می خوام
-آقا خجالت بکشید بفرمایید بیرون تا زنگ نزدم بیان جمعتون کنن ببرن
-نه خانومی حالا که به دستت آوردم محاله از خوردنت بگذرم
به خدا توکل کردم و سریع موبایلم رو از توی جیبم در آوردم
-آی آی کوچولو کاری نکن دندونات رو توی دهنت خورد کنم
-ولممممممممم کن آشغال عوضی
خودش رو انداخت روم وحشیانه لب هام رو می خورد نفس کم آورده بودم مرزی با مرگ نداشتم که لب هاش رو از روی لبام برداشت قلبم داشت از جا می زد بیرون آروم آروم شروع کرد به درآوردن لباس هام داد می زدم و جیغ می زدم التماسش میکردم اما اون گوشی برای شنیدن نداشت توی یه لحظه یه جرقه زد تو ذهنم
 
-باشه قول میدم همراهیت کنم به یه شرط
-بگو خانم کوچولو
-بذاری من یه لباس ناب بپوشم می خوام نهایت لذت رو بهت بدم
-نه نیازی نیست من همین جوری هم دارم لذت می برم
-تو رو خدا
-باشه ولی وای به حالت اگر بخوای سر کارم بذاری
خودم به دراور رسوندم و لباس رو برداشتم
-من برم عوض کنم
-نه دیگه همین جا
-می خوام سوپرایزت کنم خواهش
با تکان دادن سرش به معنای موافقت نقشه ی راه رو توی ذهنم ترسیم می کردم به در که رسیدم با یه واکنش سریع کلید رو کردم تو قفل و تا آمدم بچرخونمش محکم در رو هل داد سمتم
-آخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
-بهت گفتم باهام راه بیا تو می خواستی سر من کلاه بذاری نشونت میدم با کی طرفی
خدایا خواهش میکنم نجاتم بده ای خدا قول می دم دیگه صبح ها نخوابم،عقلم دیگه به هیچی نمی رسید بوسه ها و نوازشش حالم رو بهم می زد نگاه های شهوت انگیزش به بدنم افکار پلیدش همگی ترس و استرس از آینده رو توی دلم به آشوب کشانده بود کاشکی هنوز عادت بودم اما حیف که حیف
با یه دست شلوارش رو کشید پایین چشمام روی هم گذاشته بودم و فقط خدا رو صدا می زدم تا با کشیده شدن شلوارم دیگه رنگ به صورت نداشتم قلبم تیر می کشید نفس کم اورده بودم
-خواهش می کنم تو رو خدا… بدبختم نکن….
چرا حرفام گوش نمی داد چرا چشماش رو بروی دنیای دخترونه ی من بسته بود این جیغ زده بودم که صدام دیگه در نمی آمد کاشکی پنجره ها دو جداره نبود بلاخره شاید یکی به دادم می رسید اما….
-آخخخخخخخخخخخخخخخخ
-جونم ناله کن دوست دارم صداشو ناله کن
 
با ناله های من شاد می شد و انرژیش 1000 برابر در عوض من هر لحظه محزون تر و 1000برابر کاهش انرژی دیگه توانی برای مبارزه نداشتم سینه هام توی دهنش و دستاش نمی خواستم ببینم داره چه بلایی سرم میاره
نه نه نزدیک نشو خواهش میکنم ای خدا
-طوری بکنمت که دیگه نتونی راه بری با این سوراخ کوچیکت به گا میری
-هق هق هق هق هق خواهش می کنم نکن این کار رو با من
هنوز حرف تموم نشده بود که درد شدیدی رو کشیدم به مرز جنون رسیدم و دیگه فریاد هام دست خودم نبود با یه ضربه کلش رفت تو کاملا جر خوردم خون تمام رو تختی رو سرخ کرده بود هنوز از جلو تموم نکرده بود که از پشت شروع کرد
-تو کلا تنگی ها حالا اشکال نداره گشادت میکنم
کاری به جر گریه نداشتم و ناله کردن خونریزیم شدید بود خیلی هم شدید بود از پشت هم که به گوه خوردن افتادم از هر دو طرف جر خوردم اونم به معنای کامل از روم بلند شد
 
-خوبی؟
-توان حرف زدن نبود نه نبود فقط از دهنم اصوات کاملا نا مشخصی خارج می شد
-پاشو برمت دکتر
بی جون تر از اون بودم که مخالفت کنم تازه تو تعجب هم بودم که جوری شده دلش برام سوخته لباس هام تنم کرد من توی اغوشش گرفت
-حواست باشه چی دارم بهت میگم اون جا هر اتفاقی افتاد تو نامزد منی و پدر و مادرت فوت شدن هر چند که اصلا نیاز نیستدکتر چند روز برام استراحت متلعق تجویز کرد و یه سری دارو و آمپول به خورم که هیچی نگفت برای همین اصلا نفهمیدم چه مرگم شده
 
5 روز و شب تو حموم بودم و خودم می شستم اما می دونستم که پاک نمی شم می دونستم که دیگه دنیای دخترانگی به من بر نمی گرده روزه ی سکوت گرفته بودم و به یه گوشه خیره می شدم تلفن از برق کشیده بودم بی چاره خانوادم معلوم نیست تو چه حالین بهر حال این من بودم و یه ننگ تو دامنم یه ننگ که هیچ موقعه پاک نمیشه این آتشی بود که توی مسیر زندگیم قرار گرفته باید با خودم کنار می آمدم تصمیم رو برای فراموش کردن این ماجرا به کار گرفتم به مادرم زنگ زدم و براش قضیه رو تعریف کردم بهم گفت شکایت کنم ازش اما کدوم شکایت از کی یه حروم زاده که همیشه ی خدا در حال فراره .
 
نوشته:‌ آیسان

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «تجاوزی که نابودم کرد»

  1. آیسان خانوم حداقلش اینه که اگه جاییم درز کرد همه میدونن که زوری بوده
    امید وارم هر چه زود تر به سزای اعمال انش برسه

  2. روز شب نفرينش كن ابجي بخدا به خاك بابام راست ميگم اگه نتيجه نداد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا