زهره زن میانسال

…من مجید سی وپنج ساله از تهران هستم…بدون مقدمه یک روزخانمی روسوارکردم تقریبا چهل وپنج شیش ساله…سرصحبت رو باهاش باز کردم وازش بیوگرافی کامل به عمل آوردم وبعدازتقریبا یک آشنایی کامل شماره تلفنم رو بهش دادم ونزدیک های خونش پیادش کردم وخداحافظی کردیم ورفت…(اسمش زهره اهل تهران بیوه وشاغل وشغلش پرستاربیمارستان وسنش چهل وهفت سال خونه ام از خودش داشت ودرضمن گفت سه ساله طلاق گرفته وبچه هم نداره…)اون روز گذشت ومن رفتم دنبال کارم.شیش روز بعدازاون روزگوشیم زنگ خورد وجواب دادم وبله زهره خانم بود وبعدازمکالمه وگذاشتن قرار شمارش روسیوکردم…آخه اونروز اصرارنکردم شمارش روبگیرم واون هم نداد.باهاش توی یک فرهنگ سرا قرارگذاشتم وچندساعتی روباهم گذروندیم وآب میوه ای خوردیم وصحبت کردیم وخلاصه حسابی ازهم خوشمون اومد..
 
.ازدوستی ما تقریبا بیست ویکی دوروزمیگذشت وماتواین مدت هفت هشت بارهمدیگرودیدیم وباهم بیرون رفتیم ولی فقط با هم دست میدادیم وخیلی سنگین باهم تا میکردیم وخب چون تقریبا سن وسال جفتمون هم جوری بود که جا افتاده بودیم وبه هرحال ظرفیت وجنبه هم داشتیم.بعدازاین مدت تماس ودیدارهای پی درپی یک روزبالاخره بعدازیکماه که از دوستیمون میگذشت که همون روزهم خونمون کسی نبود هماهنگ کردم بیادخونه ولی یامیخواست بهم رونده ویاتعارف میکرد ویانمیدونم فکربد وهرچیز دیگه نمیومد وخلاصه بعدازیک تومار خایه مالی راضیش کردم وخلاصه آوردمش خونه…وقتی هم که اومدخونه تقریبا یک ذره سرسنگین شده بود وچرا نمیدونم…شاید میخواست بفهمونه که آقاجون ازسکس وکس وکون خبری نیست وبیخیال .من هم کلا آدم صبوری هستم ومراعات زیاد میکنم…بگذریم دوساعت توخونه مابود ومن هم تو این دوساعت براش میوه وچای آوردم وخوردیم وکلی صحبت کردیم وخلاصه خوش گذشت ولی اتفاق دیگه ای نیوفتاد وما با هم از اون کارها نکردیم واونروزهم گذشت.میخواستم یواش یواش بیخیالش بشم وشمارشودلیت کنم واگرهم زنگ زد ریجکت کنم اما گفتم صبرمیکنم وچند روز دیگه به خودم مهلت بدم.تاکه یک روزصبح من رفته بودم دیسک وصفحه کلاچ ماشینم رو عوض کنم توتعمیرگاه بودم گوشیم زنگ خورد ودیدم زهرهه.بعداز سلام واحوال پرسی گفت کجایی وجریان رو بهش گفتم وخلاصه ازم خواست که همدیگروببینیم ومن هم برای غروب باهاش قرارگذاشتم.کارم توتعمیرگاه تاظهرطول کشید وبالاخره تموم شد ورفتم خونه ناهارویک حموم واومدم بیرون.بعدازظهر همون روزباهاش تماس گرفتم که یک جامثل همیشه پارکی کافی شاپی فرهنگ سرایی جایی باهاش قراربذارم وساعتی باهم باشیم
 
.ساعت چهاروخورده ای بعدازظهرزنگ زدم وبعدازسلام واحوال پرسی بهم یک چیزی گفت که شاخ درآوردم…!.گفت بیا خونه پیشم.حالامن هم ازخداخواسته وشهوتی ولی خیلی نورمال یه نیمچه کلاسی گذاشتم وگفتم حالا باشه یک وقت دیگه ومزاحم نشم واز این کس وشعرها واون هم گفت دیگه لوس نشو وبیا ودرضمن سر راهت یک بسته ماربورو هم برام بگیر…من هم گفتم باشه وآدرس دقیق دقیق خونشو دوباره گرفتم ورفتم.(پشت تلفن گفته بود رسیدی نزدیک خونه تک زنگ بزن که آیفون روبزنه وسریع برم طبقه دوم و واحدهشت…چون مغازه سوپری روبروی خونشون یک آدم کس کش آمارگیر فضولی بود واون نمیخواست من یک جورهایی آفتابی وتابلوباشم.سرتون رو به درد نیارم رسیدم دم درب خونه .کوچه خلوت .آمارسوپری رو گرفتم وتک زدم وگفتم منم زهره درخونه ام واون هم درب روبازکرد.ازپله ها رفتم بالا.نفسم به شمارش افتاده بود.رسیدم طبقه دوم درب واحد هشت رودیدم.دوتا تقه یواش زدم و ودرب باز شد…چی دیدم.زهره اون زهره نبود.یک شلوار استرج مشکی وتاپ بنفش…کون گنده وکس قلنبه وسینه های زیبا.سلام واحوال پرسی.بعدازیک ربع ساعت صحبت دوتا چای ریخت وآورد خوردیم ورفت آلبوم عکس هاش روآورد ودیدیم وبعدازیک ساعت گفت خسته شدی دراز بکش راحت باش.دیگه تقریبا خیالم راحت بود روم هم بازشده بود.گفت شلوارک هست بیارم؟ من هم باپررویی…آره اگر زحمتی نیست…شلوارک رو آورد ومن هم پام کردم ودرازکشیدم.زهره گفت مجید ازت خوشم اومده خیلی بامعرفتی ومردی وبا ظرفیت وبرای همین هم بهت اعتماد کردم وآوردمت خونه خودم…حالا دوست دارم هرجور دوست داری باهم باشیم…گفتم چی جوری میخوای باشم؟گفت اون جوری که من میخوام باشم دوست دارم توهم باشی واومد طرفم ومن هم دوزاریم افتاد که این میخواد.گفتم میتونم بوست کنم؟گفت چراکه نه؟! صورتش روآورد جلو بوسیدمش.اون هم یک بوس از من کرد.گفتم سکسی باشیم وگفت من همین رو میخوام.شروع کردیم لبهای همدیگرومکیدن…زهره برخلاف برداشت من از روزهای اولش خیلی داغ ومست وحشری بود وچنان لبهای من رو میلیسید ومیمکید که کیرم گنده وداغ شده بود که میخواست شلوارک و شرطم رو پاره کنه دوستان…بعدازچند دقیقه که لب ولیس هم رو خوردیم ومکیدیم زهره با یک حالت شهوتی گفت مجید جوووون میخوام کییییرتوبوخورم…!
 
من هم مست وحشری وکیر درحال انفجارشلوارک و شرطم رو درآوردم وزهره دیوونه وار کیرم وباخایه هام رومیخورد ومیلیسید…جون که چه ساک حرفه ای وتمیزی میزد لامذهب…حالادیگه من مست وهیچ چیزحالیم نبودوگفتم زهره میخوام از کون وکست بوخورم…گفت بدت نمیاد .؟ گفتم نه.دراز کشید وپاهاش رو داد بالاومن هم شروع کردم کسش رو خوردن ولیسیدن …کسش رومیلیسیدم ومیخوردم وزهره درحالی که پاهاش رو دور گردن من انداخته بود هی میگفت جووون…هوووم…آآآآآآه ه ه ه ….بوخورمجید جووووون آآآه ه ه بوخور کسمو…همشوبخور…آآه ه ه…چند دقیقه ای کسش روخوب خوردم و شروع کردیم باز لب ولب لیسی ولب خوری وبعداز چند دقیقه لب رفتیم69…من روبه جلوخوابیدم وزهره افتاد روم طوری که کون وکسش رو صورتم ومن مستانه براش میخوردم واون هم اینبارجانانه کیرم رو ساک میزد وآه واوه میکرد…چند دقیقه با پوزیشن 69 مال هم رو خوردیم ومن گفتم پاشو ولی اون پانمیشد وبا حالت داغ وحشری وبا کون گنده ژله ای وکس پفکی تپلش داشت من رو واقعا خفه میکرد…
 
حالا من اون زیر خوابیدم ویک کون گنده وداغ وژله ای صورتم رو پوشونده ویک کس تپل خیس هم تودهنم ویک دهن داغ هم داره کیرم رو میخوره…وبعدازچند لحظه که دیگه داشتم هم حال میکردم وهم خفه میشدم زهره بلند شد وگفت مجیدجووون بکن توش ش ش …بلند شدم سرکیرم روتنظیم کردم دم کسش ویواش کردم توش …راه اول صفت وتنگ ولی بعد از یکی دوتلنبه نرم تر شد وبعداز هفت هشت ده تا عقب جلو در همون حال که سینه های زیباش رو میمکیدم واون هم حشروارآه واوه وآخ آخ میکرد یهو…هورت…فورت فورت آبم ریخت توکسش ومن شل شدم…بعدازچند لحظه لبی گرفتیم ومن رفتم یک دوش گرفتم واومدم بیرون وزهره هم یک سیگار روشن کرد وچند دقیقه ای باهم بودیم ومن بلندشدم وخداحافظی کردم ورفتم…بعداز این جریان سه چهاربار دیگه باهاش سکس خفن داشتم وبعداز یک مدت هم دوستیمون سرقضایایی سرد شد ومنجر به لغو…الان هم نزدیک یکساله هیچ خبری از هم نداریم…این بود یکی از خاطرات من در سکس ودوستی… بد وخوب ببخشید وخدانگهدار…
 
مجید…01/08/92.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «زهره زن میانسال»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا