اولین سکس تو خونه خالی

درود دوستان.محمدم و این داستان واسه 17 سالگیمه.هممون تو بچگی دختر خاله و… رو مالوندیم یا دست مالی و دکتربازی کردیم اما سکس به معنای واقعی نه…

***

پدر من کارش املاکه تو منطقه پایین شهر و همیشه کلید چنتا خونه ی خالی تو قفسه کلیدا بود منم ک اکثرا پیشش میرفتم ادرس خونه ها و …بلد بودم چون خودم گاهی مشتری میبردم واس اجاره و…بگزریم
سه چار تا مغازه اونورتر از دفترمون ی مغازه گالری لوازم خونگی بود ک ی دختر تقریبا هم سن سال خودم توش کار میکرد …کون این دختر ا لحظه ای ک دیدمش رفته بود تو مخم و با خودم میگفتم ینی میشه؟؟
بعد از کلی این پا اون پا چندروز بعد شمارمو نوشتم پشت کارت ویزیت دفترو از جلو مغازش رد شدمو ی نگاه انداختم و کارتو انداختم تو مغازش (عین کسخلا) خداییش میترسیدم کسی ببینه ..خلاصه یک روز گذشت و نزنگید روز بعد ..عصر بعد کلی فکر ب بهونه خرید لیوان رفتم تو مغازشو ب حرف کشیدمش و گفتم چرا زنگ نزدی و گفت چقد کم صبری و …رفتم بیرون نیم ساعت بعدش زنگید و شروع کردیم ب اس دادن و اشنایی بیشتر …زهرا متولد 72 بود و دوسال ا من بزرگتر بود …ی نموره بربری بود …ممه های 80 با کووووووون محشر اولین چیزایی بود ک تو شبایی ک تو ماشین تو کوچه پس کوچه ها با هم ور میرفتیم منو وادار به رابطه بیشتر با زهرا میکرد…

 

کار هر شبمون شده بود ک ب بهونه نماز عصر مغازرو ببنده و نیم ساعتی تو کوچه ها بچرخیم و تو ماشین ور بریم..تو اون دو سه ماه اول از نظر عاطفیم بهم وابسته شده بودیمو با این ک قیافش زیاد اس نبود ولی دوسشم داشتم شاید فقط عادت بود عادت ب هرشب بیرون رفتن…متنفر از ساک بود ولی شبا تو ماشین عاشقونه با کیرم بازی میکرد :)…همه اینا گذشت تا دو سه ماه بعد راضیش کردم بریم یکی از همون خونه خالیا…ی خونه بود ک طرحش خیلی تخمیو قدیمی بود اکثرا خالی بود کلید و برداشتم و قبلش رفتم و ی تیکه موکت بردم و بعدش اومدم دنبال زهرا ک بریم….
وااااای یادم نمیره تو اون سرمای زمستون با ده قدم فاصله ا پشتم میومد ب سمت خونه منم وقتی دیدم کوچه خلوت شد در و باز کردم و پریدم تو خونه و اونم اومد تو ….قلبم گروم گروم میزد و میترسیدم یکی بیاد و ببینتمون چون خونه فقط و فقط دست املاک ما نبود و املاکای دیگ هم کلید داشتن با همه ی این حرفا دلو زده بودم ب دریا و رفتیم اونجا….پشت بند درو انداختم و رفتیم تو اولین اتاق ک ی پنجره ب کوچه داش….ا ترس همسایه های بغلیش کنتورو هم روشن نکردم ک ب نور شک نکن و کارمونو تو کور سوی نوری ک ا پنجره کوچه و ستون برقی ک پشتش بود ادامه میدادیم …موکت یکم کوچیک بود…

 
تا نیم ساعت فقط لبای همو میخوردیم …کاپشنمو در اوردمو برعکس انداختم رو زمین ک زهرا سرشو بزاره…تا جایی ک میشد فقط لبا همو میخوردیم کلی کار ا تو فیلما یاد داشتم ک فقط دنبال یکی بودم ک اجرا کنمو حالا اماده بود جلوم…پالتوشو در اوردمو روش دراز کشیدمو پالتورو انداختم رو خودمون شروع کردم ب لیسیدنش ا گردن تا شکم و برعکس….فقط میلیسیدمش.هیچ سرمایی حس نمیکردیم..ممه هاشو گرفته بودم تو دستمو میمالوندمو نوبتی میخوردم..تو اون لحظه حس کردم بهترین لحظات زندگیمو تجربه میکنم با کسی ک واقعا چیزی کم نداش….اونایی ک تجربه دارن میدونن کسایی ک رگ بربری دارن بدناشون سفید و بدون ی لاخ مو….زهرا واسم شده بود الهه سکس…هر چی یاد داشتمو داشتم روش پیاده میکردم ….دستشو ک گذاشت رو بهشتش شلوارشو در اوردم از اول دس ب شلوارش نزدم چون میدونستم شاید نزاره…اما حالا ک مست مست بود اصا حرفی نزد….شرتو ک دادم پایین ی کس بی مو و سفید محشر جلوم بود ک من کونشو ب کل فراموش کردم اما چون دختر بود فقط باید حسرتشو میخوردم…تا اون لحظه نمدونستم چطوره مزش اما شروع کردم تا دو تا زبون بش زدم دیدم ی جیغ کوچیک زد ک دهنشو گرفتم و نزاشتم صداش بلند بشه فقط میلرزید… چشاشو نمتونست وا کنه….

 
خوشال بودم ک اینجوری شد میدونستم دفه های بعدم مهمونمه…هدفم فقط کردن کونش بود واس همین گفتم برگرد و برگشت گفت محمد یبار اومدم با ته برس امتحان کنم واقعا درد داشته گفتم ایندفه درد نداره بخاب دراز کشید کاندمو زدمو ی تف انداختم ک اول با دستم باش بازی کنم ا همون اول همش میگف درد داره درد داره کم کم ک اروم شد شروع کردم کیرمو بکنم تو هرچی تف و … فایده نداشت و نمیرفت ی فشار ک دادم ی جیغی زد ک گفتم الان دیگ همه محل پشت درن…منو ب جون کل خاندانم قسم میداد ک محمد باشه بعد الان ن الان ن…درد دارم…
واقعا واقعا با این ک اونروز هیییچ هدفی جز کونش نداشتم چون ته قلبم ی علاقه ای بش بود کشیدم بیرون و با لاپایی ابمو اوردم…این گذشتم ک تو اون لحظه واسم یه عذاب بود شروع بسیاری از سکس های بی نظیر من و زهرا بود…این از اولین سکسم تو اوج سرمای زمستون 91

 
نوشته: ممد

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون
پیمایش به بالا