اولین رابطه

دبیرستانی که بودم یه همسایه داشتیم که من با پسرش، مهدی بازی می کردم. این مهدی یه خواهر داشت به اسم نازی. یه دختر تنبل از لحاظ درسی و لَوَند از لحاظ بدنی. اون موقع که من 15، 16 سالم بود اون 11، 12 سالش بود. خیالات سکس زیادی رو با اون تصور می کردم. کون گنده و خوش‏ترکیبی داشت و همیشه هم می اومد یه چادر گلگلی سرش می کرد و موقتی از خونه بیرون می اومد.
 
یه روز حوالی عصر اومد خونه ما تا آچار شلاقی‏ای رو که از ما گرفته بودند پس بده. من درب گاراژ رو باز کردم و سلام کردم و آچار رو گرفتم. بهش گفتم چرا تشریف نمیارین تو؛ این جوری که دم در بده. شهوت کاملاً تو چشام و صدام موج می زد. مثل یه گرگ وحشی هار منتظر طعمه بودم. حالا نازی حدود 2 متری من قرار داشت و همون چادر گلگلی سرش بود و جوراب هم پاش نبود و ظاهراً یه تی شرت هم پوشیده بود. سینه‏های نورسش بدجوری تو چش می‏زد. می خواستم هر کدوم از او سینه‏های خوشبو و نرم و هلو رو تو دهنم بگیرم و تا آخر عمرم میک بزنم. دیدم با یه شیطنت مرموز گفت که نمی خوام مزاحمتون بشم؛ ولی اگه وقت دارید نحوه کار با این آچار رو به من یاد بدید؛ می‏خوام من هم کار کردن با اون رو یاد بگیرم. سریع تو ذهنم موقعیت رو بررسی و تحلیل کردم. کسی خونه نبود و حداقل تا دو ساعت دیگه هم خونه نمی‏اومدند. تازه اگر کسی هم می اومد به گاراژ کاری نداشت. اون ساعت عصر هم کسی تو محله نبود که اومدن اون توی خونه رو ببینه. سریع گفتم خواهش می کنم بفرمائید تو تا نحوه کار با اون رو به شما یاد بدم. بصورت کاملاً مشهود صدام می لرزید؛ کیرم هم کمی سفت شده بود. با حالتی شبیه اینکه بقیه ماجرا رو می دونه گفت مشکلی نداره؟
گفتم نه؛ مشکلی نیست خیالتون راحت باشه. خودم رو کمی کنار کشیدم تا راه برای ورود نازی باز بشه. وقتی داشت می اومد تو؛ عطر بدنش خورد به مشامم و پشت دستش هم ناخودآگاه خورد به سر آلتم. خیلی سریع و با شرمندگی گفت: معذرت می خوام. چیزیتون که نشد؟
 
من هم با دستپاچگی گفتم: نه بابا؛ فکرشو نکنین. درب رو با دستی لرزون بستم و موقعیت جدید رو کمی بررسی کردم. نازی تو گاراژ بود و من هم حسابی حشری و شهوانی شده بودم. ولی برای جلوگیری از آبروریزی بایستی منطقی و با آرامش عمل می کردم. خودم رو جمع و جور کردم و گفتم: نازی خانم بیاین اینجا تا بهتون نشون بدم. اجازه بدین ببینم چی واستون پیدا می کنم. بصورت اتفاقی یه ست دوش حموم رو که خراب شده بود پیدا کردم و آوردم تا نحوه کار آچار شلاقی رو بهش نشون بدم. با کمی چاشنی شیطنت گفتم: بیین نازی خانم مثلاً برای باز کردن سر دوش اینجوری باید آچار رو باز کرد و دور گردن سر دوش محکم کرد. یه بار این کار رو براش انجام دادم و باز کردم و دادم دستش تا اون اینکار رو بکنه. خوب آچار تو دستش بند نمی شد. با یه دست مجبور بود آچار رو بگیره و با دست دیگه لوله رو و مجبوراً باید چادر رو رها می کرد یا با دهنش می گرفت. داشت اینکار رو به زحمت انجام می داد که یکهو چادرش ار سرش افتاد. دیدن بدن زیر چادر نازی شهوت من رو چندین برابر کرد. یه پیرهن آستین کوتاه نازک سه دکمه، که دکمه های بالائیش باز بود و یه دامن ساده کوتاه (بالای زانو) تنش بود و پوست سفید دست و پاش هر کسی رو تحریک می کرد. برجستگی سینه های نورسش نشون می‏داد که هیچ کرستی تنش نیست و قسمت بالای پستونای سفید و تپلش رو براحتی می شد دید. موهاش هم طلائی رنگ بود و تا گردنش پخش شده بود. دیگه نفهمیدم چی شد؛ اون هم نفهمید چی شد. در یک آن دو دستش رو گرفتم و لب رو لبش گذاشتم. چقدر شیرین و خوشمزه بود.
 
 
هیچ مقاومتی نمی کرد و کاملاً مطیع در اختیارم بود. در عرض چند ثانیه کیرم بلند شده بود و مرتب داشتم در حین لب گرفتن سر کیرم رو به لای پاش می مالوندم. آب اولیه (Precum) کیرم در اومده بود و تا چند ثانیه دیگه اگه ادامه می دادم کاملاً تخلیه می شدم. ازش فاصله گرفتم تا ببینم چه دسته گلی به آب دادم. دیدم خودش هم مات و مبهوت ایستاده و البته بدش هم نیومده بود. سعی و تلاشی برای برداشتن چادرش نکرد و همون طور داشت برآمدگی جلوی شلوار من رو نگاه می کرد. دست انداختم دور کمرش و سینه هاش رو به خودم نزدیک کردم. دست انداختم تا دکمه پائینی پیرهنش رو باز کنم که دیدم می‏خواد کمی مقاومت کنه ولی اصرار من رو که دید بی خیال شد و براحتی اجازه این کار رو داد.
 
دستم رو بردم تو پیرهنش و پستون سمت راستش رو گرفتم تو دستم. همه سینه تو دستم جا گرفت و چه گرمائی هم داشت. گرمائی پر از شهوت و هیجان. کمی خم شدم و سینه ش رو گرفتم دهنم. یه آه کوتاه از نهادش دراومد. من به خوردنم ادامه دادم. داشتم از شدت شهوت می مردم. کیرم بدجوری شق کرده بود مرتب هم آب اولیه اش داشت می اومد. نمی‏دونین خوردن سینه های مثل هلو که نورس هم باشن و هم تروتازه چه لذتی داره. حسابی داشت لذت می برد که احساس کردم دستش رو برد تو شلوارم و کیرم رو چسبید. از اونجائیکه تا بحال دست هیچ کس دیگه‏ای به کیرم نخورده بود دیگه طاقت نیاوردم و در حالیکه سینه اش کاملاً تو دهنم بود تمام آبم رو تو شلوارم خالی کردم. دستش رو به آبم آغشته کرد و آورد بو کرد و کمی از آن را چشید. دوباره دستش رو برد تو شلوارم و کیرم و آبش رو با هم می مالوند. دست آغشته به منی رو به روی تخم‏هام هم کشید و دوباره دستش رو بیرون آورد لیس زد. پاهام داشت می لرزید. کمی از منی رو هم رو سینه اش کشید. نشون می داد خیلی حشری شده و ارضاء هم نشده. در واقع به قولی کیر می خواست. بدون اینکه دکمه های پیرهنش رو ببنده چادرش رو برداشت و با صدای لرزون گفت: اگه شده بعداً میام تا کار با آچار رو بهم یاد بدید. دستش هنوز آغشته به منی بود و زیر چادرش پنهون کرد. کیرم آروم شده بود و تو شورتم خوابیده بود. درب گاراژ رو باز کردم و محله رو یه دید زدم؛ دیدم کسی نیست و بهش گفتم که پس فردا همین موقع بیا تا بهت یاد بدم. اون هم با یه شیطنت خاصی گفت که باشه. از لای در داشتم رفتنش رو دید می‏زدم. به خونشون که رسید درو باز کرد و موقع بستن برگشت و من رو نگاه کرد و دست آغشته به آب من رو بو کرد و لیس زد.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا